جام موفقیت

بهترین شبکه انگیزشی ایران

جام موفقیت

بهترین شبکه انگیزشی ایران

جام موفقیت

😎ما اولین نیستیم
اما بهترینیم😎
⭕اهداف:
✅ایجاد انگیزه
✅ارائه روش های کسب موفقیت
✅ارائه ایده کاری

پربیننده ترین مطالب

۹۰ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۴
مهر

🔴🔴یک شرکت بزرگ قصد استخدام تنها یک نفر را داشت.


بدین منظور آزمونی را برگزار کرد که تنها یک پرسش داشت.


پرسش این بود:


🔹شما در یک شب طوفانی سرد در حال رانندگی از خیابانی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس در حال عبور کردن هستید.

سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند.

🔹یک پیرزن که در حال مرگ است.

🔹یک پزشک که قبلا جان شما را نجات داده

🔹و یک نفر که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید. 


شما می توانید تنها یکی از این سه نفر را برای سوار نمودن انتخاب کنید. کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را بطور کامل شرح دهید.


🔹قاعدتا این آزمون نمی تواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خاص خودش را دارد.


🔹پیرزن در حال مرگ است، شما باید او را نجات دهید هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد. 


🔹شما باید پزشک را سوار کنید زیرا او قبلا جان شما را نجات داده و این فرصتی است که می توانید جبران کنید. اما شاید هم بتوانید بعدا جبران کنید. 


🔹شما باید شخص مورد علاقه تان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست بدهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او پیدا کنید. 


از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، تنها شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداشت.


✅او نوشته بود:

سوئیچ ماشین را به پزشک می دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم زیر باران منتظر اتوبوس می مانیم.


🔹پاسخی زیبا و سرشار از متانتی که ارائه شد گویای بهترین پاسخ است و مسلما همه می پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است اما هیچکس در ابتدا به این پاسخ فکر نمی کند. چرا؟

زیرا ما هرگز نمی خواهیم داشته ها و مزیت های خودمان را (ماشین) (قدرت) (موقعیت) از دست بدهیم. 


🔹اگر قادر باشیم خودخواهی ها، محدودیت ها و مزیت های خود را از خود دور کرده یا ببخشیم گاهی اوقات می توانیم چیزهای بهتری به دست بیاوریم.


💟 http://t.me/successcup

  • مرد انگیزه ایران
۲۳
مهر



آیا هنوز هم نیاموختی ؟!

که اگر همه ی عالم

قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد ،

" نمی توانند " پس

به " تدبیرش " اعتماد کن

به "  حکمتش " دل بسپار

به او " توکل " کن

و به سمت او ”قدمی بردار : سکوت گورستان رامیشنوى؟

دنیا ارزش دل شکستن را ندارد ...

 میرسد روزی که هرگز در دسترس نخواهیم بود ...!

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ

ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ  ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟

ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ

ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ 

ﻋﻤﯿﻖ           ﻋﺸﻖ ﺭﺍ 

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ         بودن را 

ﺑﭽﺶ             ﺑﺒخش

ﻟﻤﺲ ﮐﻦ  ﻭﺑﺎﺗﮏ ﺗﮏ

ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ لبخند بزن


💟 کانال http://t.me/successcup

  • مرد انگیزه ایران
۲۳
مهر

🔴 سواد چیست و آیا ما با سوادیم؟


💥تعریف کلاسیک سواد، توانایی خواندن و نوشتن است. اما بر اساس تعریف یونسکو، شخص با سواد فردی است که تمام پارامترهای زیر را در خود دارا است:


💥 سواد عاطفی:

توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده، همسر و دوستان، به نحوی شایسته.


💥 سواد ارتباطی:

توانایی برقراری ارتباط و تعامل با تمامی اعضای جامعه، شامل آداب معاشرت و روابط اجتماعی نیکو.


💥 سواد مالی:

توانایی مدیریت اقتصادی درآمد، یعنی دانش چگونگی پس انداز، سرمایه گذاری، و مدیریت هزینه.


💥 سواد رسانه:

این که بدانیم کدام رسانه ها معتبر و کدام نا معتبر است. یعنی توانایی تشخیص راستی و درستی اخبار و دیگر پیام های رسانه ای. و از کپی کردن و اشاعه مطالب نادرست پرهیز کنیم .


💥 سواد تربیتی (آموزش و پرورش):

توانایی تربیت فرزندان به شکل شایسته.


💥 سواد رایانه:

توانایی استفاده از مهارت های هفت گانه ی رایانه یا ICDL، شامل مفاهیم پایه ی فن آوری اطلاعات و ارتباطات، استفاده از رایانه، مدیریت فایل ها، واژه پردازی و ...


💥 امروز، در قرن بیست و یکم، داشتن سواد خواندن و نوشتن، یا حتى اخذ مدرک دانشگاهی، دال بر با سواد بودن فرد نیست.

به امید روزی که جامعه ی ما، سرشار از افراد باسوادی باشد که تمام معیارهای با سوادی را دارا باشند


دکتر هلاکویی

t.me/successcup

  • مرد انگیزه ایران
۲۳
مهر

Morteza Soltani


🌟مرتضی سلطانی (قسمت دوم)


مرتضی سلطانی در سال 1337 در جوار حرم ملکوتی معصوم اهل بیت (س) در شهر مقدس قم به‌دنیا آمد. مادر او همسر دوم پدرش بود و پدر از همسر اولش که در قید حیات بود، هشت فرزند دیگر داشت. مادر مرتضی که بعد از فوت همسر اولش از قائن به قم آمده بود، در اتاقی شش متری با سه فرزند یتیمش زندگی می‏کرد. او که میبایست بار زندگی و تربیت سه فرزند یتیمش را یک تنه به دوش میکشید به ‌ناچار با مرد دیگری ازدواج کرد تا فرزندانش نبود پدر را احساس نکنند.

آنها با هم توافق کرده بودند که صاحب فرزندی نشوند اما همانطور که گاه بازیهای روزگار با تصمیمات ما منافات پیدا میکنند به‌طور ناخواسته صاحب فرزند پسری شدند و نام او را مرتضی گذاشتند. پدر از تولد مرتضی بسیار ناراحت بود و به سبب همین ناراحتی از همان ابتدا رفتار بدی را با او در پیش گرفت. تنها پناه واقعی مرتضی آغوش مهربان مادرش بود که تنها مامن او نیز به‏ شمار می‏رفت.


روزها یکی پس از دیگری می‏گذشت و مرتضی در گذر این روزها نه تنها معنای واقعی پدر را هرگز درک نکرد، بلکه همواره از بی محبتی ها و سرزنش های او رنج میبرد. مرتضی دیگر هفت ساله شده بود و میبایست مانند دیگر همسن و سالهایش کتاب به‌دست راه مدرسه را در پیش میگرفت. پدر مرتضی با رفتن او به مدرسه کاملا مخالف بود و اصرارهای پیاپی مادر تاثیری در تغییر تصمیم پدر نداشت.


- همون که گفتم، درس بی ‌درس.

- آخه مرد یه خورده فکر کن. همه‏ بچه ها میرن مدرسه. گذشت زمونِ ما که ... .

- تو نمیخواد منو نصیحت کنی. از اول گفته بودم که بچه نمیخوام، گوش نکردی. حالام میگم باید بره سرِ کار. مرتضی از وقتی که حرفها را میفهمید هزار بار شنیده بود که نباید به‌دنیا می آمد، اما خدا خواسته بود و آمده بود. هر وقت مادر حبیب - پسر همسایه شان- تعریف می‏کرد که چهل شب جمکران رفته تا خدا حبیب را به آنها داده است، او میماند که چطور و چرا به‌دنیا آمده است که همیشه پدر صدایش میکرد نون‌خور زیادی.

- من که از تو چیزی نمیخوام خرجش با خودم.

t.me/successcup

  • مرد انگیزه ایران
۲۲
مهر


🌟آقای مرتضی سلطانی (قسمت اول)


زمزمه ‏وار زیر لب گفت: «کاش می‏شد». نگاهش را از خط بی پایان جاده برگرفت و چشم به روستایی دوخت که از دور نمایان بود. با خود میاندیشید چگونه این خبر را به دوستانش بدهد. فکر میکرد دستِ پر و با خبرهای خوش بر‌میگردد اما ... .

صدای راننده او را از افکارش بیرون کشید: ابراهیم آباد.


از جایش برخاست، انگار تمام جسمش از سرب بود و سنگینی جسمش را تاب نداشت. از مینی‏ بوس پیاده شد. پرسان‏ پرسان به سمت مخابرات رفت. وارد مخابرات شد، جز مرد تلفنچی کسی آنجا نبود. بی ‏تاب بود. گوشی تلفن را برداشت. پیرمردی با صدایی خش‌دار گفت: «تلفن خرابه، باید منتظر بمونی پسرم». همین موضوع بیشتر به بی‌تابی‌اش افزود. طول کوتاه اتاق را میرفت و می آمد. مرد تلفنچی به او نزدیک شد.


- چیه، چی شده پسرم که اینقدر بیتابی؟!

مرتضی به چهره او خیره شد و جز لبخندی کوتاه عکس العملی نشان نداد. پیرمرد دست مرتضی را گرفت و او را روی نیمکت مخابرات نشاند، دستی به شانه اش زد و گفت: هیچ چیزی نیست که راه حل نداشته باشه پسرم.

مرتضی که غرق در افکار خود بود گفت:

تایید نکردن. موافقت نامه اصولی رو امضا نکردن. شش ‏ماهه دارم میدوم برای گرفتن این موافقتنامه اما انگار نه انگار. نمی‏دونم کاری که ما میتونیم داخل کشور انجام بدیم چرا باید بسپریمش دست خارجیا ... !

پیرمرد که با حوصله‏ تمام به حرفهایش گوش میداد، بعد از سکوت مرتضی از او پرسید:

میدونی چرا اسم این آبادی رو گذاشتن ابراهیم آباد؟

مرتضی سرش را به علامت نه تکان داد.

t.me/successcup

  • مرد انگیزه ایران
۲۲
مهر

از تفکرات منفی درباره خود بپرهیزید؛ اگر عادت دارید دائم بر روی کمبودها و نقاط ضعف خود تاکید کنید، این عادت را کنار بگذارید و به جنبه های مثبت خود (که بسیار زیاد هم هست) فکر کنید. هنگامی که بیش از حد از خود انتقاد می کنید، درباره یک نکته یا حرکت یا رفتار مثبتی هم که داشته اید فکر و برای خود بازگو کنید. هر روز ۳ کار یا رفتاری که انجام داده اید و موجب رضایت و شادی تان شده است را بر روی کاغذ بنویسید.


t.me/successcup

  • مرد انگیزه ایران
۲۲
مهر

#داستان_کوتاه 


✅قدر والدینمان را بدانیم


ادیسون به خانه بازگشت و یادداشتی به مادرش داد، گفت: این را معلم داد و گفت فقط مادرت بخواند، مادر در حالی که اشک در چشم داشت برای کودکش خواند: فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است؛ آموزش او را خود بر عهده بگیرید. سالها گذشت، مادرش درگذشت.

روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور میکرد که برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد! آن را درآورده و خواند، نوشته بود: کودک شما کودن است؛ از فردا او را به مدرسه راه نمی دهیم! ادیسون ساعتها گریست و در خاطراتش نوشت: توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد.

t.me/successcup

  • مرد انگیزه ایران
۲۱
مهر

Soltani

آقای مرتضی سلطانی

متولد ۱۳۳۷ در قم

لیسانس مدیریت

اولین تولید کننده میل لنگ در ایران

کارآفرین نمونه کشور

مدیرعامل زر ماکارون

مشاور وزیر صنعت

t.me/successcup

  • مرد انگیزه ایران
۲۱
مهر

Ebarattakidy07

🎯 #با-خودت_ﺗﮑﺮﺍﺭ_ﮐﻦ


‏آغوشم را برای خیر و نیکی گشوده ام 

همسو با کائنات حرکت میکنم

کامیابی حق من است 

زیرا من انسانی قدرتمند هستم

خدایا سپاسگزارم🙏

t.me/successcup

  • مرد انگیزه ایران
۲۱
مهر



✨ یک: قضاوت دیگران تاثیری بر زندگی من ندارد.

✨ دو: مردم وظیفه ندارند مرا درک کنند.

✨ سه: من مسول اصلاح یا تربیت کردن دیگران نیستم.

✨ چهار: از کسی در برابر لطفی که به او می کنم توقعی ندارم وگرنه این لطف را در حق او نمی کنم.

✨ پنج: دنیا سخاوتمند تر از آن است که موفقیت کسی راه موفقیت مرا تنگ کند.

✨ شش: ملاک من رفتار شرافتمدانه و انسانی است نه مقابله به مثل.


💠 http://t.me/successcup

  • مرد انگیزه ایران