کارآفرینان موفق (۵)
🌟آقای بهروز فروتن (قسمت اول)
بهروز فروتن مدیر دبیرستان غیرانتفاعی بود که به پیمانکاری پروژه های شرکت های ذوب آهن و فولاد رو آورده بود و در یکی از این پروژه ها با همسرش آشنا شد.
روزی در حیاط روی تخت نشسته بود، دو دستش رو روی گوشهاش گذاشته بود و به فکر فرو رفته بود، بهروز مونده بود و همسرش و یه دنیا بدهی و شرکایی که پشتشان را خالی کرده بودند.
در همین موقع همسرش با لبخندی اومد رو تراز و گفت: بهروز یه فکری به ذهنم رسیده
- بگو
-من مربا ترشی بلدم درست کنم، من مربا ترشی درست میکنم تو هم برو بازار بفروش
- چی میگی زن، من پسر تیمسار فروتن، پیمانکار شرکتهای ذوب آهن واسه خودم برو بیایی داشتم حالا بیام مربا ترشی بفروشم
- مگه خودت نمیگفتی کار عار نیست، مگه تیمسار نگفته بود کار جوهره مرده
- گفتم اما...
- اما و اگر هم نداریم...
و اینطور شد که خونه ای که در اون زندگی میکردن رو فروختن، در همون خونه مستاجر شدن و از زیر زمین منزل مسکونی شروع کردن
ادامه دارد...
t.me/successcup